فرزینفرزین، تا این لحظه: 22 سال و 15 روز سن داره

فرزین جون

بازگشت آقا فرزین

فرزین جون امروز صبح از خونه عمه زینب برگشتی ومنو از دلتنگی در آوردی عزیزم. امروز وقتی که وارد خونه شدی منو بوس کردی وگفتی روزت مبارک منو حسابی  غافلگیر کردی آخه فکر نمی کردم یادت باشه که فردا روز مادره پسر گلم.اینو باید اضافه کنم که مهمان هم داشتیم (مامان بزرگ وعمه زینب وامیر مهدی)مهمان ما بودند وتا بعد از ظهر موندند و خوشحالمون کردند.   ...
6 خرداد 1391

جمله های عاشقانه

بعضی اوقات که بابای فرزین وقت داشته باشه یک مطلب قشنگ وعاشقانه وعارفانه ای با خط بسیار زیبایی مینویسه وبه یخچال میزنه من هم اگه رسیدم براتون میزارم شاید به دردتون بخوره البته با اجازه آقا فرزین گل   این هم جمله امروز(دوست داشتن مثل بازی الاکلنگ میمونه اونی که عاشقتره خودش رو میاره پایین تا عشقش از بالا بودن لذت ببره)
6 خرداد 1391

خاطرات عید سال 1391

من امسال سال خوبی رو شروع کردم برای اینکه به همراه باباجون ومامان جون وداییهام و خاله جونم به سفر رفتیم یه سفر شش روزه به اصفهان سفر خیلی خوبی بود من جاهای دیدنی زیادی رو دیدم مثل سی وسه پل و پل خواجو ومیدان امام وغیره.... .البته شهرهای دیگهای هم رفتیم که در مسیرمون بودند ومن جاههای زیادی رو تونستم ببینم که بعد عکسهای هر منطقه وتوضیحات مربوط به اون رو میزارم ...
6 خرداد 1391

تولد من

من خاطرات وعکسهای مربوط به عید رو میزارم که فراموششون نکنم  البته میدونم که همیشه لحظات خوبی رو که داشتم یادم میمونه ولی الان میخوام از تولدم بنویسم  راستش مامانم و بابام خیلی زحمت کشیدن که من از اونها ممنونم تولد خوبی بود ومن همکلاسیهام رو دعوت کردم که خیلی خوش گذشت ومن دوست داشتم مامانم سالاد الویه به شکل زمین چمن وکیک تولدرو هم به شکل زمین فوتبال وبازیکنای فوتبال درست کرد با دوستهام حسابی رقصیدیم وخندیدیم این هم عکسهاش تولدم تم فوتبالی داشت ...
6 خرداد 1391

دلتنگی مامان

سلام من مامان آقا فرزینم وباید بگم که دلم برای فرزین جون تنگ شده اخه از دیروز رفته خونه عمش ومن بابا سیامک رو تنها گذاشته باباش هم دلتنگشه وچون تاساعت یازده ونیم سر کار بود نتونست بره دنبالش البته میخواست بره ولی خود فرزین بی وفا گفت:فردا میام خلاصه این شد که من این اتفاقات رو تایپ کردم واگه بود خودش مینوشت امشب تولد شوهر عمشه (عمو مسعود تولدت مبارک) حتما" بهش خوش میگذره دیگه جای ما خالی چون آقا سیامک نبود من هم نرفتم فردا میاد خاطراتش رو مینویسه
6 خرداد 1391

فرزین وکلاسهای زبان انگلیسی

فرزین جون الان که دارم این مطالب رو تایپ میکنم خیلی استرس دارم  بخاطر اینکه با بابا سیامک رفتی امتحان فاینال hip 3 رو بدی. پسرم از ته دل برات دعا میکنم مثل دفعه های قبل این ترم هم با نمره ی کامل پشت سر بزاری.البته امیدوارم  چون حتی برای دلخوشی من هم که  شده کتاب رو باز هم نکردی .البته میدونم استرسم بی مورده و تو باز هم بهترین وبالاترین نمره رو میگیری . از کلاس اول همین جوری هستی ودرست موقع امتحانات یاد بازی میوفتی.به قول بابایی نمی دونم این بیستها رو چجوری میگیری.                   ...
5 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فرزین جون می باشد